الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

نامه هایی به کودک زاده نشده

بازگشت من

1393/7/7 10:49
نویسنده :
259 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

من بالاخره بعد از شش هفت ماه برگشتم !

خیلی دلم میخواست تو این مدت مطلب بزارم ولی مگه دخمل بلا میزاره! فقط باید بهش برسم و گر نه گریه

میکنه! خیلی بهم وابسته شده بود ولی کم کم داره بهتر میشه مخصوصا که از سی و یک شهریور ماه بطور

خودجوش! سینه نمیخوره یعنی خیلی خیلی کم میخوره و تقریبا شیرخشکی شده دیگه. اینم بگم که از وقتی

سینه نمیخوره خیلی آرومتر شده و کمتر بیقراری میکنه شبها هم خوابش خیلی بهتر شده از ساعت ده یا ده و

نیم شب میخوابه ساعت پنج یا شش بیدار میشه شیر میخوره و دوباره میخوابه تا نه. منم میتونم راحت

 بخوابم بالاخره 

از دندونهاش هم بگم که با اینکه هفته دیگه یکشنبه ده ماه کامل میشه ولی هنوز ازشون خبری نیست که

نیست ! البته فکر کنم تا چند روز دیگه یکی از دندونهای پایینی بزنه بیرون چون وقتی دست میزنم به لثه

هاش کاملا معلومه

النا خانوم تقریبا اواخر ماه هشت کاملا نشست بدون کمک واز ماه نه چهاردست و پا میره بعدشم که یاد گرفت

با کمک دیوار یا مبل و میز بلند شه و بایسته و راه بره الان چند روزی هم هست میتونه بدون کمک چند ثانیه

ای بایسته .

دختر کوچولوی من عاااااااشق کتاب خوندنه ! دو تا کتاب داره که هر روز براشمیخونم خیلیدوست داره و گوش میکنه

اینم تا یادم نرفته بگم که واکسن شش ماهگی دو روز بیقرار بود و گریه کرد

من دیگه برم چون خانوم گریه میکنه که بیا با من بازی کن بعدا دوباره میام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)