مامان نگران
امروز صبح دایی جون برگشت یزد ولی نمیدونه که دایی شده چون هنوز بهش نگفتم.
همه اش درگیر جمع کردن اثاث خونه هستم میخوایم هفته دیگه اسباب کشی کنیم ولی قبل اون قراره با
بابایی چند روزی بریم کیش.
امروز اولین نوبت دکترمونه و عصر با بابات میریم مطب. خیلی مشتاقم که ببینمت اما از همه مهمتر دلم
میخواد زودتر از سلامتیت مطمئن شم.
خیلی نگرانتم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی