الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

نامه هایی به کودک زاده نشده

زندگی

1392/5/30 13:17
نویسنده :
244 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم از کجا بگم با بهت و حیرت دارم به اتفاقهای چند ماهه نگاه میکنم الان 5 ماهه که یه نی نی تو

دلمه و من دارم مامان میشم هنوزم که هنوزه فکر میکنم همون دختربچه کوچولویی هستم که تابستونها

دست باباشو میگرفت و باهاش میرفت سر ساختمون در حال ساختشون تا به کارگرهای ساختمون سر

بزنن و اونجا شروع میکرد با خاک و ماسه بازی کردن. بعد از ظهر بعد از خواب مفصل نیمروز با مامانش

میرفت خونه مامان بزرگ مهربون و اونجا با دختر دایی و پسر خاله  بازی میکرد . تو حیاط بزرگ مامان بزرگ

تفنگ بازی میکردیم بشکه های خالی رو به جای سنگر استفاده میکردیم و با تفنگهای چوبی که ساخته

بودیم پرنده های در حال پرواز رو به جای هواپیماهای دشمن نشونه میگرفتیم و میزدیم.اونقدر سرگرم بازی

میشدیم که یادمون میرفت گذشت زمانو حتی بعضی روزها همه نوه ها شب رو میموندیم خونه مامان

بزرگ و موقعی که اذان مغرب رو میگفتن بابا بزرگ با پلاستیکهای پر از میوه میرسید خونه و به هر

کدوممون یه اسکناس میداد که بریم برا خودمون پفک و بیسکوییت بگیریم ( خدا رحمتش کنه )

هنوزم که هنوزه روزهای دبیرستان یادمه درس خوندن و تست زدن و کلاس کنکور و آماده شدن برا کنکور.

روزهای پیش دانشگاهی تو مدرسه غیرانتفاعی با دوستهام که جمعا کل شاگردهای کلاسمون 8 نفر بود

جشن 22 بهمن میگرفتیم  و کیک و ساندویج و ....  میخوردیم.

بعد روزهای دانشگاهم مثل برق از جلوی چشمهام رد میشن امتحانها ، نرفتن به بعضی کلاسها و دو دره

کردنشون رد شدن تو بعضی درسها و دوباره خوندنشون شیطنتهامون تو حیاط و ......

بعد ازدواجم با همسری بلافاصله بعد از اتمام دانشگاهم و شروع زندگی شیرین مشترکمون. دور شدن از

خونه و خونواده ام و مستقل شدنم و حالا بعد پنج سال از ازدواجم مادر شدنم و در انتظار تولد فرزند اولم !

انگار همه اینها یه فیلم بودن که دارن از جلوی چشمهام رد میشن حالا من یه نی نی دارم تو دلم و بعد

تقریبا 4 ماه قراره مامان بشم واقعا باور نمیکنم که این بچه منه که داره تو دلم وول میخوره عکسهای

سونوشو میذارم جلوم و هی نگاشون میکنم جواب آزمایش مثبتم رو بی بی چک هامو لباسهاشو و.....

به همسری میگم هنوز باور نمیکنم این منم که دارم بچه دار میشم بهم میگه این نشونگر عظمت این

اتفاقه!

واقعا هم به نظرم حق با همسریه انقدر این اتفاقی که افتاده بزرگه که من هنوز حیرت زده ام!!!

 

.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نسرین (عزیز دل مامان و بابا)
20 آبان 92 0:45
سلام عزیزمممم. نی نیت با نی نی من همسنه.

پاسخ
چه جالب عزیزم