اولین سونوی NT
خوشگل مامان امروز نوبت سونوی NTداشتیم ساعت 6:30 با بابایی رفتیم مطب دکتر یک ساعتی منتظر
شدیم تا نوبتمون برسه تو این مدت من چند تا شکلات خوردم تا موقع سونو تکون بخوری وقتی رفتم داخل
اتاق اول به خاطر شکلاتهایی که خورده بودی هی تکون میخوردی و شیطونی میکردی دکتر بعضی از
اندازههاتو گرفت ولی بعدش رفتی یه جا نشستی و تکون نخوردی همه اش دستتو بالا میوردی و انگشتتو
میخوردی.
عزیزم خیلی خوشحال بودم میبینمت یه حس خیلی خیلی قشنگی داشتم. خلاصه هر کاری کردیم تکون
نخوردی دکتر کلی بهت خندید و گفت تا به حال بچه ای به این لجبازی ندیده بودم!! چند بار از تخت اومدم
پایین و قدم زدم و آبمیوه شیرین خوردم تا یه ذره تکون بخوری اما انگار نه انگار!! دکتر میگفت پاهاتو
انداختی رو هم و نشستی انگشتتو میخوری تا 10 شب منتظر شدیم تکون بخوری تو مطب فقط من و
دکتر و بابایی و منشی دکتر مونده بودیم.
خلاصه اینکه تکون نخوردی و قرار شد فردا صبح دوباره برم تا بقیه اندازه هاتو بگیرن. خوشگلم امیدوارم فردا
تکون بخوری !