دانشگاه مامانی
امروز بابایی مرخصی گرفته بود تا مامانی مدارکش رو ببره به دانشگاه تحویل بده. از ساعت 8 صبح راه افتادیم تا 12:30 رسیدیم کارهای اداری رو انجام دادیم و 13:15 دوباره برگشتیم.
خیلی خسته شده بودم از وقتی اومدی تو دلم خیلی خیلی زود خسته میشم. ساعت 4 تو دلیجان بابایی برا ناهار ما رو برد رستوران همای سعادت. نمیدونی عزیزم چقدر دو تایی غذا خوردیم حتی بیشتر از بابایی!
بابات تعجب کرده بود میگفت چقدر با اشتها تمام غذاتو خوردی راستش خودمم تعجب کرده بودم !!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی